گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
ماهنامه موعود شماره 47
شماره 57 - مهر 1384







یهود دشمن دیرینۀ اسلام
گفتوگو با حجت الاسلام مهدي طائب انجیل در زمان حیات حضرت عیسی(ع) نازل شده است و عیسی بشارت به ظهور میدهد؛
آیا او بشارت به ظهور خودش میدهد. حال انجیل تحریف شده و بشارت به خود عیسی(ع) است. قرآن این مطلب را به یهودیان
به معناي تحریف میکنند، یعنی این « یحرّفون » نسبت میدهد. و اگر قرار بود تحریف راجع به تورات باشد دیگر قرآن نمیگفت
صفت این قوم است و لذا یکی از مسائلی که بسیار باید آنرا مورد متوجه قرار داد، صفت تحریفگري قوم صهیونیست است اشاره:
محقق، مدرس و پژوهشگر درد آشنایی است که پس از تحصیلات و مطالعات گسترده در ،« مهدي طائب » حجتالاسلام والمسلمین
حوزههاي مختلف علوم حوزوي، جمع کثیري از طلاب و دانشجویان این دیار را از شرب علم و آگاهی خود سیراب میسازد.
موجب بود تا گفتوگوي صمیمانه در این باب گشوده شود. در « مطالعات ژرف ایشان دربارة تاریخ و بیشینۀ یهود و بنیاسراییل »
شمارة 53 مجله، مقطع اول تاریخ یهود را تا زمان ظهور اسلام پاي صحبتهاي ایشان نشستیم. در این بخش نگاهی به رویارویی
دیرینۀ و ریشهدار یهود با اسلام و معصومین(ع) میاندازیم امید که مقبول طبع لطیفشان گردد. انشاءالله دربارة قوم یهود و امکاناتی
که خداوند به واسطۀ حضرت موسی(ع) به این قوم عطا کرده است، آیا با این کار، به قول معروف، تیغ به دست زنگی مست داده
نشده است؟ این قوم، در آغاز، زنگی مست نبودهاند، بلکه در آغاز قوم متدینی هستند که طی 400 سال فشار فرعون براي بی دین
سازیشان در مجموع خود را حفظ کردهاند و دیندار ماندهاند و به نداي خروج حضرت موسی(ع) نیز پاسخ مثبت دادهاند.
نارساییهایی که در میان ایشان هنگام خروج رخ میدهد، به خاطر وجود شیطان در این دنیا طبیعی است. فشار فرعون براي بی دین
کردن اینها در آن زمان بر این قوم بسیار سخت و سنگین بوده است و در این شرایط اینها مقاومت کردهاند. حتی نارساییهایی که
در دوران آموزش پیش میآید طبیعی است و ارتدادي که رخ میدهد نیز ارتدادي طبیعی به واسطۀ سنگینی مأموریت و برابري
نیروهاست. در واقع ورود اینها به قدس ایمان بسیاري قوي و مستحکمی میطلبید. و علی الله فلیتوکّل المؤمنون. 1 پس مؤمنان باید
که بر خداي توکل کنند. مانند این اتفاق در میان مسلمانها هنگام جنگ احد نیز مشاهده میشود، در جنگ احد وقتی بحث
شهادت پیامبر اکرم (ص) مطرح میشود، بعضی از مسلمانان که ضعیف الایمان هستند فرار میکنند. در مجموع، تلاش بنی اسراییل
براي دینشان تلاش ممدوحی است. جریان یهود انحرافی است که در این مجموعه رخ میدهد و این قبیل انحرافات در طول تاریخ
ناگریز است. آیا بر روي زمین نباید چاقو ساخت، چون امکان دارد عدهاي استفاده نادرست از چاقو کنند و اگر چاقو ساخته شد
مطمئناً انسانهایی که صالح نیستند نیز از آن استفاده خواهند کرد. خداوند متعال تیغ را به دست زنگی مست نداده است. بلکه به
دستان انسان خوب هم داده است ولی انسان بد از این تیغ استفاده کرده است. کسانی که سرکشی میکنند از بنی آدم هستند و بنی
آدم قرار نبوده است سرکش باشند. بلکه بعداً بد شدهاند و راه کج را انتخاب کردهاند. ما چون به دنبال بیان سازمان یهود هستیم،
صفحه 7 از 67
بیشتر نقاط منفی این مجموعه را ذکر میکنیم و اگر بخواهیم نقاط مثبتشان را ذکر کنیم در قالب انبیاء و کارهاي مثبتی که همراهان
ایشان انجام دادهاند اینکار را انجام میدهیم. خداوند متعال وقتی از حضرت داوود(ع) بحث میکند، حرکت ایشان به سمت دشمن
را به عنوان نقاط مثبت ذکر میکنند و نقاط منفی که رخ داده است را نیز ذکر میکند؛ و ما ءآمن معه إلّا قلیلٌ. 2 جز اندکی، به او
ایمان نیاوردند. ولی نقاط مثبت نیز ذکر شده است. کم من فئۀ قلیلۀٍ غلبت فئۀً کثیرةً بإذن الله. 3 چه بسا، گروه اندکی، به خواست
خدا، برگروه بسیاري غلبه کنند. ما در اینجا به دنبال انحرافی هستیم که میان اینها رخ داده و این نتیجۀ تاریخی را به بار آورده است.
در حقیقت، خداوند متعال وقتی به حضرت آدم(ع) فرزند عطا میکند، هر دو فرزندانشان، هابیل و قابیل، تحت تعلیم حضرت آدم
بودند. حضرت آدم به قابل تعلیم نداده است تا منحرف شود ولی قابیل منحرف میشود. قابیل از تعلیمات پدر خود بهره میجست،
ولی آنها را در قالب منفی استفاده میکرد. رویکرد و عملکرد قوم یهود در رابطه با ظهور اسلام چگونه است در آن دوران چه
نظراتی داشتند و چه فعالیتهایی انجام میدادند؟ بیان حالت یهود در هنگام ظهور اسلام، مستلزم این بررسی است که اسلام با امیال
و اهداف آنها چقدر در تعارض است و آنها چقدر این تعارض را درك میکردند. طبیعتاً اگر بپذیریم که یهود در قالب نژاد خود
به دنبال حاکمیت جهانی بوده و اگر بپذیریم گسترش و سیطرة حق بر جهان، آرزو و هدف تمامی انبیاء الهی بوده است و ادیان
الهی بشارت این سیطرة حق را بر روي زمین دادهاند و در تورات نیز بیان شده است که سلطۀ نهایی به دست پیامبر آخرالزمان و
جانشینان او انجام میپذیرد، نتیجه میگیریم که یهود، اسلام را منهدم کنندة ذات خود میداند و اسلام را بر چینندة بساط خودشان
میدیدهاند و این مطلب در بیان بعضی از اینها به طور آشکار آمده است و نشان میدهد، این تصویر در میان اینها وجود داشته
است. از جمله در بیان یکی از بزرگان یهود هست که روز میلاد پیامبر اکرم(ص) تقاضا کرد که او را ببرند تا کودك تازه متولد
شده را ببیند و وقتی او کودك را دید، به حالت غش افتاد وقتی به هوش آمد از او سئوال کردند، دلیل رخ دادن این حالت براي تو
چه بود؟ پاسخ داد این کودك همان کسی است که میخواهد سفرة ما را از روي زمین برچیند و در جاهاي دیگري نیز شبیه این
مطلب آمده است. وقتی اینها اسلام را منهدم کنندة خودشان میبینند و نفی کنندة ذات خود و اهدافشان به حساب میآورند،
میتوانیم نتیجه بگیریم که تمام دغدغه و تشویش خاطر یهود از ظهور و بروز اسلام بوده است. یعنی سایر تهدیدها براي یهود فرعی
به شمار میآید و ظهور اسلام تهدید اصلی ایشان است. بر این اساس اگر اینها را در امر مبارزه و مقابله، با تجربه بدانیم و اگر اینها
را در رابطه با دین اسلام صاحب اطلاعات بدانیم و آیۀ: الذّین آتیناهم الکتاب، یعرفونه کما یعرفون أبنائهم؛ 4 اهل کتاب، همچنان
که فرزندان خود را میشناسند، او (پیامبر گرامی) را میشناسند. که در دو مورد آمده است یک جا در مورد قبله و تغییر آن و جاي
دیگر در مورد وجود مبارك پیامبر اکرم(ص) که یکی در فروع است و دیگري در مورد خود پیامبر، حاکی از این مطلب است که
اینها تمام مطالب را در مورد اسلام میدانند. فرض کنید کسی میداند در نقطهاي دشمنی دارد و میداند او چگونه است و براي
مقابلۀ با او هم تجربۀ کافی دارد، یهود اینچنین است. بنابراین اصلیترین عملیات یهود در جهت مقابلۀ با اسلام است. پس یهود در
آستانۀ ظهور اسلام عملیاتش به اوج خود میرسد، و بهرهگیري از برنامهریزيهاي قبلی یهود به حداکثر خود میرسد؛ نه اینکه آغاز
کار یهود مقابله با اسلام باشد بلکه آغاز مقابلۀ یهود حداقل به 300 200 سال قبل از ظهور پیامبر اکرم(ص) برمیگردد. اساساً
حضور یهود در مدینه براساس این عداوت تعریف میشود و نه براساس یافتن پیامبراکرم(ص) و ایمان به ایشان، گرچه ظاهراً این
ادعا را داشتند. و دلیلش این است که قرآن میفرماید: و ما آمن معه إلّا قلیلٌ. وقتی پیامبر اکرم(ص) آمدند، تنها تعداد کمی از اینها
ایمان آوردند. امکان ندارد گروهی به جایی بروند و بدون اینکه تغییر محتوا بدهند، تغییر نظر بدهند. یهود در مدینه تحت تأثیر
اعراب آن منطقه نبود، بلکه اعراب آنجا تحت تأثیر یهود بودند. در مدینه گروههاي فکري اثر گذار بر قبایل یهودي وجود ندارد.
یعنی یهود مدینه از 300 سال قبل که به آنجا آمده بود تا آن زمان تفاوتی نکرده بودند. سازمان اثرگذاري داشت که تأثیرپذیر نبود.
پس چرا عمل آنها با حرفشان تفاوت دارد. از اینجا معلوم میشود که حرفشان دروغی براي پوشش راز عملیاتیشان بوده است.
صفحه 8 از 67
بنابراین یهود در آستانۀ ظهور به بهره گرفتن از ابزاري پرداخت که از سالیان قبل مهیا کرده بود. آیا تحریف تورات در
پیشبینیهاي یهود اثرگذار بوده است یا نه، آیا میتوان گفت مطالب تحریف شده را به بعضی عرضه میکردند و مطالب تحریف
نشده را به بعضی دیگر. در این مورد کلًا دو بحث وجود دارد؛ یکی فعالیتهایی که اینها از نظر میدانی انجام دادهاند، و دیگر بحث
خاص تحریف. فعالیت اینها از نظر میدانی مستلزم این مطلب است که آیا در مورد تهدیدي که علیهشان بوده است تقسیمبندي
خاصی کردهاند یا خیر. اصولًا وقتی موضوعی را به عنوان تهدید علیه خودمان بررسی میکنیم، به تقسیمبندي آن تهدید میپردازیم
و سپس خطوط دفاعی خود را در برابر نقاط تقسیمبندي شده ایجاد میکنیم. مثلًا اگر میگوییم چیزي براي ما تهدید است، یعنی
قرار است به ما ضربه بزند، باید نقاط ضربهپذیر خود را شناسایی کنیم و در برابر آن ابزار دفاعی ایجاد کنیم و در تعیین این نقاط
ضربهپذیر الویتبندي نیز انجام میدهیم. براي مثال اگر در جایی دیواري خراب شود. به طور ناخودآگاه انسان از سرخود حفاظت
میکند در حالی که ممکن است این خرابی براي کل بدن ضرر داشته باشد. چون حساسترین نقطه سر انسان است. یهود در مقابل
اسلام احساس خطر میکند، بنابراین با توجه به آموزشها و تجربههایی که دارد، نقاط ضربهپذیر خود را مسدود میکند و بر این
اساس حساسترین نقاط را مسدود میکند. براي یهود اولین تهدید، خود اسلام است و اسلام توسط پیامبر اکرم(ص) میآید. پس
در ابتدا باید کاري کنند که پیامبر اسلام نیاید. چون اگر پیامبري نیاید، اینها تمام راههاي تهدید را بستهاند. بر همین اساس، آن خط
ترور را دنبال میکنند. که در تاریخ بعضی از نقاط این خط ترور افشا شده است. گرچه ویژگی ترور افشا نشدن آن است. ترور
یعنی قتل سیاسی هدفمند مخفی که ترورکننده و مبدأ آن افشا نشود. اگر علناً کسی کشته شود دیگر اسمش قتل سیاسی است. اگر
این امور در جایی افشا شده توسط عالمین بالغیب [آگاهان از غیب] افشا شده است و یا اینکه شواهد باقیمانده حاکی از این امور
است و اصلش باقی نمانده است. بنابراین میدانیم اینها ترور انجام دادهاند ولی دلایلمان بر اساس شواهد ترور است. مسئلۀ بعدي و
بود که براي اینها بسیار حساس است. بنابراین باید تلاش کنند که پیامبر « بیتالمقدس » نقطه بعدي که باید مسدود میشد، مسئلۀ
اکرم (ص) به آنجا دست نیابد. بر همین اساس موانعی را سد راه پیامبر اکرم(ص) به بیتالمقدس درست کردند و ظاهراً موانعشان تا
بود. یعنی سپاه اسامه براي موته آماده میشد و موته مرز قدس است. هر چند « موته » حدي موفقیتآمیز بود. چون آخرین نبرد پیامبر
در تاریخ سعی کردهاند هدف این عملیاتها را به گونهاي دیگر جلوه دهند، ولی جغرافیا دیگر قابل تغییر نیست. و آخرین نبرد
پیامبر، نه در مرز ایران است، و نه در مرز یمن و هند، بلکه در مرز شام است و دقیقاً در مرز بیتالمقدس و فلسطین. این چه پیامی
دارد؟ چرا روم به آنجا آمده است؟ و چرا روم از آن نقطه تصمیم به جنگ گرفته است؟ پیامبر اکرم(ص) در همان زمان از دنیا
رفتند و نتوانستند آن عملیات را فرماندهی کنند. مرحلۀ بعد، تأثیرگذاري در روند این حرکت است و کاستن از حدت و شدت
اسلام در پیشرفت حق و به تعبیر دیگر ناتوانسازي این حرکت در ارتباط با مردم و بیان حقایق با مردم، که بهترین راه براي
ناتوانسازي در ارتباط با مردم این است که در فرماندهی حرکت اثرگذاري شود و حوادثی که در مدینه رخ داد بسیار پیچیده بود.
شاید سري است که در زمان ظهور امام زمان (عج) یا بعد از آن علم بشر آنقدر پیشرفت بکند که از تعصبات قبیلهاي بیرون بیاید تا
بتواند بفهمد که بعد از پیامبر اکرم(ص) در مدینه چه اتفاقاتی افتاد و این مسئله، مسئلهاي نیست که آن را به راحتی، بتوان در مجله
یا جاهاي دیگر، بیان کرد. و اما در مورد تحریفات انجام شده باید بررسی کنیم ببینیم، ما چرا داستان تحریف را در تورات، به عنوان
یحرفون » تورات را تحریف میکنند.] یا ] « یحرفون التورات » یک کتاب داخلی ایشان بررسی میکنیم. قرآن در هیچ جا عبارت
کتاب را تحریف میکنند.] ندارد؛ بلکه میفرماید: یحّرفون الکلم عن مواضعه. 5 بعضی از یهود، کلمات خدا را به معنی ] « الکتاب
معناي عام دارد. تحریف یعنی قلب واقعیت در ذهن مردم؛ یعنی نگذاري آن چیزي که واقعیت دارد، به « کلم » . دگرگون میکنند
مردم برسد. آن چیزي که مردم میفهمند، چیزي غیر از واقعیت است. قرآن این مطلب را صفت یهود قرار میدهد و این مطلب
بالاترین خطري است که بشر را تهدید میکند؛ به عبارت دیگر قطع ارتباط ذهنی مردم با وقعیتهاي جاري. درد فرهنگ بشریت
صفحه 9 از 67
این است که این واقعیتها را نفهمد. این واقعیتها در دو مورد بسیار اثرگذار است. یکی اینکه خوب را بد جلوه دهند و دیگر
یعنی اینکه کلمات را از جاي خودش به صورت دیگري نشان میدهند. « یحرّفون الکلم عن مواضعه » . اینکه بد را خوب جلوه دهند
را اشاره بگیریم از هر شیء خوبی همانطور که حضرت(ع) میفرماید: نحن کلمات الله التّامّات. ما کلمات تامۀ الهی « کلم » اگر
یعنی جاي کلماتِ دال بر مسلمیات را تغییر میدهند. یعنی جاي آدمهاي خوب « یحرّفون الکلم عن مواضعه » هستیم. وقتی میفرماید
را عوض میکنند و بد را به جاي خوب مینشانند و در برابر آن انسان خوب را بد جلوه میدهند. این هم نوعی تحریف است. اگر
اخبار دروغ به مردم داده شود، تحریف است. و قرآن اینها را متخصص تحریف نشان میدهد. در مسیحیت نیز تحریف انجیل هست.
ولی چند بار مسیحیت در قرآن به تحریف متهم شده است؟ و قرآن روي این صفت مسیحیها تأکید نکرده است، ولی روي تحریف
قوم یهود کار کرده است و نامی هم از تورات نمیبرد و ما معتقدیم انجیل تحریف شده است. نتیجه میگیریم تحریف انجیل هم
کار اینهاست. آنچه در انجیل هم تحریف شده به دست اینها انجام شده است و مسیحیها نمیدانند چگونه از اینها بازي خوردهاند و
نمیدانند چه بلایی به سرشان آمده است. بحث دعواي انجیلهاي متعدد و از میدان بدر کردن حواریون حضرت عیسی(ع) توسط
داستان پیچیدهاي است و خدا میداند آن روزي که مسیحیت متوجه این مطالب شود چه انتقامی از یهود خواهد « پولوس » جناب
گرفت. کتاب انجیل یعنی کتاب بشارت؛ انجیل به چه موضوعی بشارت دارد. بشارت به ظهور یک منجی داده است و انجیل که به
تعبیر میکنند. اما آیا خود انجیل « کلمۀ خدا » معناي اصلی است یعنی بشارت را تحریف کردند و در انجیل موجود از عیسی(ع) به
بشارت به حضرت عیسی(ع) است. انجیل در زمان حیات حضرت عیسی(ع) نازل شده است و عیسی بشارت به ظهور میدهد؛ آیا او
بشارت به ظهور خودش میدهد. حال انجیل تحریف شده و بشارت به خود عیسی(ع) است. قرآن این مطلب را به یهودیان نسبت
به معناي تحریف میکنند، یعنی این صفت « یحرّفون » میدهد. و اگر قرار بود تحریف راجع به تورات باشد دیگر قرآن نمیگفت
این قوم است و لذا یکی از مسائلی که بسیار باید آنرا مورد متوجه قرار داد، صفت تحریفگري قوم صهیونیست است. آن وقت که
میگوییم صهیونیستها بر رسانههاي خبري و بر منابع اطلاع رسانی در دنیا سلطه دارند وقتی در کنار صفت تحریف اینها را بررسی
میکنیم نتیجه میگیریم امروز دنیا در اطلاع گرفتن تحت تحریف یهود قرار دارد. یعنی هر خبري که در رسانههاي دنیا پخش
معرفی « یحرّفون الکلم عن مواضعه » میشود تحریف شده است چون آنها سلطه بر ابزار اطلاع رسانی دارند و قرآن آنها را به
میکند. من قاطعانه میگویم، سیاستمدار و تحلیلگري که منبع تحلیلش اطلاعاتی است که از رسانههاي بینالمللی میگیرد، باید
بداند که بازنده است و به بیراهه میرود؛ چون هر خبري که میدهند تحریف شده است و به همین دلیل ما باید یک جریان
خبررسانی مستقلی راه بیاندازیم. حتی خبرگزاريهاي باقیمانده از رژیم سابق باید از تار و پود عوض بشود و از ریشه باید بازسازي
شود و تا زمانی که ما اینکار را نکنیم جریان خبري خاصی نخواهیم داشت. یهود به شکل سازمانی و مدبرانه وارد مقابله با پیامبر
اکرم(ص) شد و برخورد اینها با پیامبر اکرم(ص) برخورد فردي و قبیلهاي نیست، بلکه برخورد با یک نظام شناخته شده توسط اینها
است. یهود به پیامبر به عنوان یک فرد نمینگریستند بلکه پیامبر را نظام میدانستند. چون پیامبر براي آنان فردي بود که جریان
جدیدي ایجاد میکرد که این جریان آنقدر قابل گسترش بود که نفسی براي صهیونیست باقی نمیماند. یعنی اگر با پیامبر
اکرم(ص) مقابلهاي میکنند انتقامی فردي نیست، بلکه با توجه به جریان است. بنابراین هر جا پیامبر اسلام(ص) موفق شود این نظام
را ایجاد کند، برنامۀ مقابلۀ یهود با ایشان باز شده و به سطح رویی کار میآید تا بتواند راه آنرا مسدود کند. اگر بعد از پیامبر
. اکرم(ص) این نظام باقی مانده است، اینها روي سطح و لبۀ نظام قابل مشاهده هستند و فعالیتشان با چند هدف صورت میگیرد؛ 1
این نظام به گونهاي گسترش پیدا نکند که جلو راه یهود را مسدود سازد. 2. در درون این حرکت به گونهاي عمل نشود که این
حرکت بتواند با جذب و هضم یهود، اینها را از بین ببرد. بنابراین در مجموع تاریخ اینها در لبۀ نظام و درون آن ایستادهاند. مسلماً
پیامبر اکرم(ص) براي ادامۀ این حرکت تدبیر کردهاند و آن امامت است که در حال تدبیر این جریان میباشد. پس یهود که در
صفحه 10 از 67
حال فعالیت براي از بین بردن این نظام است با مقابلۀ او روبهرو میشود در نتیجه دائماً اینها در حال تدبیرند تا مقابلههاي او را بر هم
زنند. در مجموع اتفاقاتی که رخ میدهد باید دست آنها را مشاهده کنیم. براي مثال در برههاي از زمان شاهد نهضت ترجمۀ
کتابهاي یونانی به عربی هستیم. باید بررسی کنیم. مترجمین آن زمان چه نگرشی داشتهاند و از کدام ادیان بودهاند؛ قويترین
مترجمین کتب یونانی به عربی یهودي بودهاند. در مورد تعلیمات ائمه(ع) ما داراي بهترین طب بودهایم در طول تاریخ با توجه به
اینکه پیامبر در مدینه حکومت داشتهاند هیچ کجا معضل بهداشت وجود ندارد. در حقیقت ما نسبت به این نکته غافل هستیم که
پیامبر اکرم(ص) دستورات فراوانی در مورد مداواي بیماريها توسط میوهها داشتهاند. پس چه دلیلی دارد طب یونانی ترجمه شود.
در بحث فلسفه هم با توجه به اینکه قرآن میفرماید: و نزّلنا علیک الکتاب تبیاناً لکلّ شیءٍ. 6 و ما قرآن را که بیان کنندة هرچیزي
است بر تو نازل کردهایم. پیامبر در این مورد، بالاتر از اوج ادراك بشري و دریافت انسان سخن گفته است. پیامبر فرمود: نحن
معاشرالأنبیاء نکلّم الناس علی قدر عقولهم. ما جمعیت انبیاء همیشه بالاتر از فکر مردم سخن میگوییم. بعضی این جمله را اشتباه
معنی به اندازه « بقدر عقولهم » یعنی بالاتر از عقل مردم، و اگر فرموده بود « علی قدر عقولهم » ترجمه کردهاند، چون فرموده است
عقل مردم، را میداد. یعنی ما به گونهاي سخن میگوییم که مردم میفهمند، ولی هر چه بالاتر میآیند، متوجه میشوند هر سخن ما
بالاتر از فهم آنها است. سخن انبیاء براي بشر کمال بخش است و نه متوقف کننده، انبیا اگر به اندازة فهم مردم سخن بگویند، مردم
جلو نمیروند. با توجه به این حدیث و این موضوع که پیامبر اکرم(ص) آخرین پیامبر است، نتیجه میگیریم؛ بشر هر چه بفهمد آن
حضرت(ص) بالاتر از آن را فرموده است. در این صورت این جامعه چه نیازي به مطالب و علوم موجود در یونان دارد. این
حرکتها که در زمان مأمون به راه افتاد به جهت تخریب شخصیت امام رضا(ع) بود. همچنین پیدایش بعضی گروهها مانند گروه
در جهت همین هدفها بوده است. چرا این گروهها دست به چنین روشهایی زدهاند. در اسلام چنین روشهایی « حسن صباح »
مانند ترور مخفی وجود نداشته است. ولی پیدا کردن رد پاي اینها (یهود) به طور جزئی به علم معصوم و عالم بالغیب نیاز دارد.
چون اساس کارشان سري است. اگر بخواهیم سابقۀ ایشان را در جهان اسلام درك کنیم باید بیاییم برررسی کنیم اینها در حال
حاضر چه میکنند، درست مانند این فعالیتها را در 100 سال، 200 سال پیش هم داشتهاند. نباید فکر کنیم تأثیرات اینها به خاطر
است. بلکه حالا این فعالیتها تا حدودي علنی شده است. در گذشته مخفی بود، ولی در این زمان، براي مردم « اسراییل » تشکیل
ملموس شده است. آیا اساس غیبت حضرت مهدي (عج) با جریان یهود رابطهاي دارد؟ اجمالًا وقتی بحث امامت در جامعۀ اسلامی
از مسیر خود منحرف میشود؛ بحث امامتی که قابل تردید نیست با توجه به اینکه پیامبر(ص) در غدیر خم فرمود: من کنت مولاه
فهذا علیٌّ مولاه. و میفرماید: علیٌ أقضاکم. یعنی بهترین کسی که قضاوت میکند حضرت علی(ع) است. مبناي قضاوت، علم است؛
یعنی حضرت علی(ع) از همه عالمتر است. اولین موردي که براي حکومت اسلامی لازم است علم مطلق است؛ که ابتدا نزد پیغمبر
اکرم(ص) بود. و بعد فرمود که نزد علی(ع) است. اینچنین حضرت علی(ع) کنار گذاشته میشود و به دنبال ایشان، امام حسن(ع) نیز
کنار گذاشته میشوند. یهود در این مسائل بی تأثیر نبودهاند چون دشمنی دیگران با امامت و امامان دشمنی قبیلهاي و فردي است
ولی دشمنی یهود، دشمنی نظاممند است. چون امامان(ع) داعیه دار توسعۀ نظام پیامبر(ص) هستند. بنابراین اگر دیگران با امامان
دشمنی دارند، دشمنی درجۀ دو و سه است. دشمن درجۀ یک ایشان که نظاممند و هوشمند است و با هدف کار میکند یهود
هستند. ما باید بعد از پیامبر اکرم(ص) دست پنهان یهود را در کنار زده شدن امامان(ع) دنبال کنیم. خداوند متعال میفرماید: لتجدنّ
أشدّ النّاس عداوةً للّذین آمنوا الیهود. 7 قطعاً، به تأکید دشمنترین مردمان را نسبت به مؤمنین، یهود مییابی. ولی بعد از پیامبر(ص)
یهود کاملًا مخفی شدهاند. نکتۀ قابل توجهی در ائمه وجود دارد؛ ظاهراً بعد از امام صادق(ع) هیچ کدام از ایشان پدربزرگ خود را
ندیدهاند و دلیل این امر، سرعت به شهادت رساندن ایشان است در عمر کوتاه. باید بررسی کنیم چرا تهاجم دشمن به ایشان اینقدر
سریع میشود. باید دست پنهان یهود را مشاهده کنیم که موجب میشود امامان را شهید کنند. یهود در تاریخ ائمه(ع) حرکت علنی
صفحه 11 از 67
ندارد. با توجه به شناختی که از خلفا داریم، آنها در پی حکومت خودشان بودهاند. پس چه دلیلی دارد خلفا از جانب امامان(ع) تا
این اندازه احساس تهدید کنند. براي مثال، چه کسی غربیها را نسبت به ما حساس میکند. غربیها در پی حکومت خود هستند.
تشکیل شده است که میخواهد راه خود را طی کند. در واقع این یهود هستند که « جمهوري اسلامی » حال، حکومتی نیز با نام
باتحریک غربیها باعث میشوند غربیها از جانب ما احساس خطر کنند. ما جایی اعلام نکردهایم که در پی نابود ساختن آنها
اما امروزه آنها در هر صورتی ما را دشمن «. ما صدور انقلاب داریم ولی صدور فرهنگی » : هستیم. حضرت امام خمینی (ره) فرمودند
خود میدانند. وقتی دقت میکنیم میبینیم لابی صهیونیستها این افکار را در آنها القا میکنند؛ که همان جریان یهود است. چون
یهود ذاتاً از طرف ما احساس خطر میکند. در مورد امام زمان (عج) نیز همین یهود جامعترین اطلاعات را در اخیتار دارند همان
طور که قرآن میفرماید: الذّین آتیناهم الکتاب یعرفونه کما یعرفون أبناءهم. اطلاعات در مورد امام زمان(عج) به حضرت موسی(ع)
و دانیال(ع) داده شده است، و یهود همۀ این اطلاعات را در اختیار دارند. یهود از پشت پرده درحال مبارزه با امامان(ع) است و
عوامل خود را بسیج کرده است تا آخرین امام را نیز نابود کند. یهود از تجربۀ از دست دادن پیامبر(ص) براي ترور خوب استفاده
کرده است. در زمان پیامبر عبدالمطلب داراي قدرت قبیلهاي بود و توانست پیامبر را پنهان سازد ولی در زمان امام حسن عسکري(ع)
ایشان در میان سپاه و لشکري بودند و ظاهراً راهی براي پنهان کردن امام زمان(عج) وجود نداشت. دلیلی نداشته است که خلفا در
پی کشتن امام زمان(عج) باشند. این کودك تا وقتی بزرگ شود و قدرت نابود کردن آنها را پیدا کند مدت زیادي به طول
میانجامد. این یهود هستند که خلفا را توجیه میکنند تا به دنبال امام زمان باشند چون یهود اطلاعات دارد و یهود دشمن نظاممند
ایشان است. لازم نیست به بررسی تاریخ بپردازیم، کافی است وضعیت فعلی دنیا را مورد بررسی قرار دهیم. منشأ وضعیت بحرانی
فعلی دنیا یهود هستند. همۀ بحثها و جنگها بر سر اسراییل است. حرف آمریکا با ما نیز برسر اسراییل است. آمریکا میگوید ما با
صلح اعراب و اسراییل مخالف هستیم. لبنان، سوریه و اردن نیز با اسراییل جنگ دارند. در اروپا نیز وقتی از مردم نظرسنجی میشود،
عامل بحران در دنیا را اسراییل معرفی میکنند. بیایید اخبار را بررسی کنید، ببیند چند بار کلمۀ اسراییل در اخبار ذکر میشود و
مقایسه کنید با تعداد اسراییلیهاي موجود در کل دنیا. 16 میلیون در مقابل 6 میلیارد نفر، چگونه است که 16 میلیون نفر بیشترین
اخبار را به خود اختصاص میدهند. در مسایل اقتصادي نیز در هر کجا ردّ پاي یهود قابل رؤیت میباشد. در کشور خود ما ایران
اقلیت بسیار محدودي یهودي هستند ولی در زمان شاه بسیاري از ثروتهاي عظیم در دست یهودیان بوده است. اگر ثروت یهود را
هم در نظر نگیریم، باز دلیلی براي توجیه قدرت نظامی این 16 میلیون یهودي نخواهیم داشت. یعنی اگر در دنیاي موجود یهود به
این صورت نیستند ما میتوانیم قبول کنیم در مورد اینها بزرگنمایی شده است. اما اگر در دنیاي موجود به همین صورتند پس
تفاوت چندانی بین امسال و صد، دویست و پانصد سال قبل وجود ندارد. بحث بزرگنمایی نیست. یهود مانند سرطان هستند. تعداد
سلولهاي سرطان و حجم اشغال شده توسط اینها در مقابل تعداد سلولهاي سالم بدن بسیار اندك است. اما همین سلولهاي اندك
انسان را از پاي در خواهند آورد و این مسئله به هیچ وجه بزرگنمایی نیست. درست است که یهود جمعیت کمی هستند ولی چون
وسیلۀ اینها مردم است به راحتی کار خود را انجام میدهند. مگر شیطان چند نفر است، یک نفر، در حالی که هزاران نفر را به فساد
کشیده است. خرابکاري بسیار آسان است و سازندگی است که مشکل است. یسعون فی الأرض فساداً. 8 آنان در روي زمین به فساد
میکوشند. کار اینها ایجاد جنگ است. کلّما أوقدوا ناراً أطفأهاالله. 9 هرگاه که آتش جنگ را برافروختند، خداوند آنرا خاموش
ساخت. قدرت در ایجاد جنگ اهمیتی ندارد. در اطفاء آن مهم است. یهود استاد در ایجاد جنگ هستند، نه جنگیدن، اینها تفرقه
میاندازند و حکومت میکنند. این قدرت یهود نیست بلکه شیطنت اینها است. یهود در واقع شاگرد اولهاي شیطان هستند، شیطانی
که هر چه از شیطنتش بگوییم کم گفتهایم. اما قدرت حقیقی ندارند. اگر بخواهیم قدرت حقیقی را بررسی کنیم در مییابیم که
اینها قدرتی ندارند. این مسئله را جمهوري اسلامی ثابت کرد. لا تهنوا و لا تحزنوا و انتم الأعلون إن کنتم مؤمنین. 10 سستی مکنید و
صفحه 12 از 67
اندوهگین مباشید، زیرا اگر ایمان آورده باشید، شما برتري خواهید جست. چون ظاهراً قدرت کل دنیا در دستشان بود و ظاهراً هم
ما هیچ قدرتی نداشتیم ولی تا الان که ما باقی ماندهایم. به کوري چشم رضاخان، مدرس هنوز هم زنده است، و همین مسئلۀ
جمهوري اسلامی نشان میدهد اینها در فاسد کردن استاد هستند و نه در قدرت حقیقی، مانند بیماري و ویروس هستند که اگر رها
شوند انسان را میکشند ولی قرص کوچکی میتواند اینها را از پاي در آورد و این قرص کوچک و ساده، مقاومت و بصیرت است.
کم من فئۀٍ قلیلۀٍ غلبت فئۀً کثیرةً بإذن الله. بنابراین خداوند نمیگوید اینها عده زیادي نیستند، بلکه میگوید: عدة زیادي هستند، راز
و رمز هم دارند ولی شما اینها را از بین میبرید. مگر مدت کمی است که شیطان بر روي زمین میباشد. اسلام 1400 سال سابقه
دارد. دین حضرت ابراهیم(ع) هم مدت زیادي است که وجود دارد، باید گفت. کلّاً نُمِدّ هؤلاء و هؤلاء من عطاء ربّک. 11 همه را،
چه آن گروه، و چه این گروه را، از عطاي پروردگارت پیدرپی خواهیم داد. مسیحیت هم سابقۀ زیادي دارد ولی بحث این است
که اسلام میگوید: مسیحیها انحراف و اعوجاج دارند، ولی استکبار ندارند؛ یعنی به دنبال حاکمیت جهانی نیستند بلکه دنبال
موعودي هستند که تحریف شده است. زرتشتیها هم ادعا میکنند مدت زیادي است که حضور دارند گرچه سند محکمی براي
اثبات ندارند. اصل بقاء اینها دلیل نمیشود. چون دیگران هم مدت زیادي است که هستند. اما اینکه بگوییم اینها بودهاند و مفسد
هم بودهاند درست است. قرآن هم همین مطلب را بیان میفرماید. علیه عیسی(ع) فساد کردند، علیه پیامبر اکرم(ص) فساد کردند و
این جریان باقی است. در قرآن میفرماید: ذلک بأنّ منهم قسّیسین و رهباناً و أنّهم لا یستکبرون. 12 زیرا بعضی از آنان، کشیشان و
راهبان هستند و آنان سروري (استکبار) نمیورزند. در ذات مسیحیها استکباري، که در یهود وجود دارد، نیست و این استکبار
همان حکومت جهانی است که اینها به دنبال آن هستند و میگویند ما برتریم و این نژاد ماست که لیاقت حاکمیت دارد. با توجه به
اینکه صحبتهاي شما به نوعی نامتعارف است و چه در کتابها و مقالات و چه در سخنرانیها چنین صحبتهایی متداول نیست،
لطفاً در مورد منبع صحبتهاي خودتان راهنمایی بفرمایید؟ منبع تمام حرفهاي بنده قرآن است. ولی باید به سمت قرآن برویم تا
این مطالب را از قرآن بگیریم. باید روي آیۀ لتجدنّ أشدّ النّاس عداوةً للّذین آمنوا الیهود. کار شود. چرا قرآن میفرماید، اینها
شدیدترین دشمنان هستند. شدت دشمنی علت دارد و باید این دشمن در آموزش، امکانات، انگیزه و اهداف، درجۀ یک باشد تا
دشمن درجۀ یک به حساب بیاید. باید این چهار مورد را، یعنی: آموزش، امکانات، انگیزه و اهداف را در قرآن بررسی کنیم. قرآن
تلاش بسیاري براي معرفی یهود داشته است و بسیار در مورد اینها سخن گفته است. به طور کلی اگر بخواهیم اهمیت مطلبی را در
ذهن نویسندهاي که کتابی نوشته است بررسی کنیم، باید ببینیم در کتابش چقدر به این مطلب پرداخته است. در قرآن به قومی بیش
از قوم یهود نپرداخته است و قرآن میخواهد توجه ما را به این مطلب جلب کند. قرآن 1400 سال در اختیار مبتکران و اندیشمندان
مختلف قرار داشته است. پس چرا بقیۀ افراد به اینچنین مطالبی نپرداختهاند؟ این مطالب، در گذشته هم بوده است، ولی شرایط علنی
شدنش وجود نداشته است. هر گاه در طول تاریخ کسی خواسته است علیه یهود حرفی بزند، مورد تهاجم قرار گرفته است. بالاترین
موضوعی که در قرآن است در مورد یهود است؛ طبیعتاً در کتابهایی که در مورد قرآن نوشته میشود باید این موضوع نمود پیدا
کند؛ ولی در میان کتابهایی که در مورد قرآن نوشته شده است، کتابی در مورد یهود پیدا نمیکنیم. نه اینکه این کتابها را
ننوشته باشند. بلکه اگر این موضوع از اهمیت نمیافتاد که کشور اسراییل به وجود نمیآمد و مسلمانها اجازه نمیدادند اینچنین
غدهاي در میانشان به وجود آید. اینها قبل از اینکه از غلتک نظامی براي اسراییل استفاده کنند از غلتک فرهنگی استفاده کردند. اگر
هم در منطقۀ ما نتوانستند اینگونه عمل کنند چون در منطقۀ ما به طور ذاتی و درونی حساسیت نسبت به اینها زیاد بوده است اگر چه
بوده است. سخنرانی که شهید « یهودي بودن » گاهی به شکل غلط رشد میکرد. بدترین صفت براي یک فرد متهم کردن او به
مطهري(ره) در ایران انجام داد علیه اسراییل باعث شد او را دستگیر کنند. در کشوري شیعه بر ضد اسراییل کسی سخنرانی میکند و
دستگیر میشود. در گذشته، سخنرانی علیه اسراییل ممنوع بود ولی در این زمان، با لطف خدا چنین موقعیتی ایجاد شده است. آیا
صفحه 13 از 67
یهود، پس از هجرت، استراتژي خاصی را برگزیده است؟ یهود بسیار پنهانی عمل میکرده و اگر بخواهیم حرکت خاصی را دنبال
کنیم، باید تاریخ هزار و چند ساله را دقیق و جزء به جزء بررسی کنیم مانند نقطههاي جغرافیایی مختلف، تحرکاتی که در نقاط
مختلف به وجود آمده، حاکمیتهاي منطقهاي و...؛ حرکت مقابله با اینها هم به صورت پنهانی بوده است بنابراین شناخت مقابله با
اینها بسیار سخت است. ولی به طور کلی، اینها یک جریان آماده سازي را براي ظهور خودشان دنبال میکردهاند. یعنی از یک
طرف ضعیف کردن طرف مقابل و از طرف دیگر آماده سازي خود براي ظهور. چون ظهور اینها باید در منطقۀ بیت المقدس باشد.
اما اگر بخواهیم به طور خاص به بررسی قضایا بپردازیم نیاز به کار تحقیقی بسیار وسیعی داریم. و محققین باید با این دید مسایل را
یک بازنگري کنند، مسلماً به راحتی نتایج خود را به دست خواهند آورد؛ فقط نیاز به بازنگري دارد، ولی هنوز ما زمینۀ نرمافزاري
اینگونه تحقیقها را نداریم. ما عادت کردهایم تاریخ نوشته شدهاي رامطالعه کنیم و گاهی در سطح بالا خوب حفظ کنیم. بازنگري
جدیدي انجام نمیشود تا ترکیبهاي تاریخ را مجدداً به دست بیاوریم. ان شاءا... در حرکت نرمافزاري جدید ما باید تاریخ را
مجدداً شخم بزنیم وبعد از غیبت مسایل منطقهاي را بررسی کنیم تا بسیاري از مطالب به دست بیاید. آیا بیتالحکمه هم نسبتی با
مسائل پیدا میکند یا خیر؟ در واقع در آن زمان هم فعالیت داشتند ولی هنوز زمینه براي اینگونه فعالیتها نداشتند چون حاکمیت
بنی عباس هنوز ادامه داشت. تفکري در انتقال قدرت بودهاند در دوران امام صادق(ع) مقابلۀ فرهنگی اینها تا زمانی بود که جاي
نگرفته بودند. دوران شکوفایی، مربوط به قبل از منصور دوانیقی و قدرت گرفتن اوست. در اواخر امامت امام صادق(ع) که همزمان
با حکومت منصور بود، امام حتی اجازة بیان مسایل شرعی را نداشتند. افرادي در ظاهر خیارفروش و میوهفروش خدمت آن حضرت
میرسیدند و از ایشان سئوالهایشان را میپرسیدند. گرچه در همین دوران ابن ابوالاوجاعها ظهور میکنند و شبههافکنی میکنند،
ولی به طور منظم جامعه هنوز در آن حد و اندازه وارد نشده است و یا قدرت انتقالشان به آن حد نرسیده است، در زمان مأمون این
زمینه را پیدا میکنند در حقیقت، مأمون با تغییر تاکتیک این زمینه را مهیا میکند چون کلًا تاکتیک مأمون عوض شده و مبنا بر
تخریب شخصیتی امام(ع) و در قالب مفاهیم مناظرات و مباحثات گذاشته شده بود. آیا این صحبت با جریان ثابت مخالفت یهود در
تعارض نیست؟ خیر. در دوران امام باقر و امام صادق(ع) هم بنیامیه توان داخلیشان را از دست داده بودند یعنی بر اثر اشتباهاتی
که انجام داده بودند، و یهود در قالب حکومتها کار میکردهاند. امروز هم اگر آمریکا سقوط کند، یهود سقوط کرده است.
اسراییل حرف اول یهود را در دنیا میزند ولی قدرتش در آمریکاست. آمریکاییها هم یهودي نیستند. مانند بنیامیه، که بنیامیه
قدرت را در دست داشت و آنها هم بنیامیه را در دست داشتند همانطور که اینها کار میکردند، ائمه(ع) نیز به فعالیت میپرداختند.
وقتی امام حسین(ع) اینها را به چالش میکشاند بمبی بین اینها منفجر میشود که این انفجار اینها را از هم متلاشی میکند. دیگر
شمع وجود بنیامیه بعد از واقعۀ کربلا در حال سوسو زدن است. ادعاي خدایی بنیامیه به جایی میرسد که ادامۀ حیات برایشان
ممکن نیست، اگر بنیعباس ظهور نکرده بودند، امام صادق(ع) بر جامعه مسلط میشدند. یعنی ظهور بنیعباس به اشتباه انداختن
مردم بود. بنیعباس، بنیامیه را به طور فجیعی از بین بردند، مردم هم راضی بودند چون فکر میکردند حق خودشان گرفته میشود
ولی بعد فهمیدند فریب خوردهاند. عامل اشتباه در آنجا بیبصیرتی مردم بود چون آنها دقیقاً از عناوین اهلبیت(ع) استفاده کردند.
(یحرّفون الکلم عن مواضعه) کلمۀ اهلبیت که در حادثۀ عاشورا احیا شده بود را منطبق بر بنیعباس کردند. مردم هم به دنبال
بنیعباس رفتند. چطور این فرصت براي امام رضا(ع) پیش آمد و براي امام کاظم(ع) اینگونه نشد؟ اینها فکر نمیکردند نیاز به این
قضیه باشد و گمان میکردند با حبس و محدودیت بتوانند جلوي فعالیت امام را بگیرند. زندانهاي متعددي که امام کاظم(ع) رفتند
به اینها فهماند که نفوذ اهلبیت(ع) بیشتر از تصورشان است. بنابراین تصمیم گرفتند، با علنی کردن امام و تهاجم به ایشان به تخریب
زیرساختها بپردازند. یکی از ظرفیتهایی که اینها به کار بردند، همین شیوة اینها بعد از مأمون است که جاي زیادي براي بحث
3. سورة بقره( 2)، آیۀ . دارد. (ادامه دارد). پینوشتها: 1. سورة آلعمران( 3)، آیۀ 122 و آیات دیگر. 2. سورة هود( 11 )، آیۀ 40
صفحه 14 از 67
،( 6. سورة نحل( 16 . 5. سورة نساء( 4)، آیۀ 46 ؛ و سورة مائده( 5)، آیۀ 13 . 4. سورة بقره( 2)، آیۀ 146 و سورة انعام( 6)، آیۀ 20 .249
،( 11 . سورة اسراء( 17 . 9. همان. 10 . سورة آل عمران( 3)، آیۀ 139 . 8. سورة مائده( 5)، آیۀ 64 . 7. سورة مائده( 5)، آیۀ 82 . آیۀ 89
. 12 . سورة مائده( 5)، آیۀ 82 . آیۀ 20
پیوند قرآن با امام عصر(ع)
آیتالله جوادي آملی این ذات مقدس، وجود مبارك حضرت ولیعصر روحیفداه، در این ماه (شعبان) به دنیا آمده است. آنچه که
منشأ نجات عالم است، وجود مبارك ولیعصر، ارواحنافداه، است که ما هم در کنار سفرة آن ذات مقدسیم. جریان وجود مبارك
حضرت ولیعصر(ع) مانند قرآن، آنقدر براي پیغمبر(ص) محترم بوده که به هر بهانهاي و به هر وسیلهاي نام مبارك حضرت
حجت(ع) را میبرد؛ مثل اینکه به هر وسیلهاي جریان قرآن را مطرح میکرد. وجود مبارك حضرت پیامبر اکرم(ص) به جابربن
عبدالله انصاري میفرماید: جابر، بعداز ارتحال من، سجاد فرزندي دارد به نام محمد[ع]، اسم او اسم من است و تو او را در کودکی
میبینی. اگر او را دیدي، سلام مرا به او برسان و چند چیز به او بگو، یکی از این حرفها این است [که] به او بگو، مهدي (عج)
فرزند توست. ببینید، حضرت، از هیچ فرصتی براي مطرح کردن این مطلب فروگذار نمیکردند. جابر در کوچه پس کوچهها که راه
میرفت، به او گفتند، این [امام] باقر(ع) است. فهمید [که ایشان] وجود مبارك امام باقر(ع) است. رفت دست ایشان را بوسید و ادب
و احترام کرد. گفت من نابینایم و از اصحاب پیغمبرم. جدّت سلام رساند و اسمتان را به من گفت و گفت مهدي موعود
آخرالزمان(عج) فرزند توست. این اهمیت مهدویت است؛ این احیاي این نام است. هرجا، جاي حساسی باشد، سخن از قرآن است و
از وجود مبارك حضرت ولیعصر(عج) است. حیف نیست این مهدي موجود موعود منتظر(ع) با چند جشن سادة بیمحتواي کف
زنی بگذرد. این قدر شأن ایشان پایین آمده. ما الان باید داعیۀ جهانی شدن را داشته باشیم. در صورتیکه آن کسی که چهار تا
کفش دارد، یا چهار تا پوشاك دارد یا چهارتا اتومبیل و آهن دارد، او حرف جهانی را به عنوان تجارت جهانی میزند. او که داراي
بَ َ ص ل و فُوم و عدس و سیر است حرف جهانی را میزند، ما که داراي منّ و سلوي هستیم چرا حرف جهانی را نزنیم؟ ما داراي
مهدي جهانی هستیم. ما مصلح جهانی داریم. ما عدل جهانی داریم. ما علم جهانی داریم. ما باید حامی جهانی شدن این تز و مکتب
باشیم آیا این را با کفزدن باید پایین بیاوریم. أمن العدل، امن الأدب، أمن الإحسان؛ أمن الإیثار، أمن العقل؟ [آیا این نوع کار
برخاسته از عدل و یا ادب یا احسان یا ایثار و یا عقل میباشد؟] آیا این مجالس باید تا این حد تنزل کنند؟ شما علما اگر در این
مجالس نروید، مجالس را دیگري اداره میکند. نگویید براي ما کسر (شأن) است. این منبر رفتن فخر ماست. ما از آن روزي که به
این ویروس، که منبر رفتن براي ماکسر است مبتلا شدیم، منبر را دیگري اداره میکند. این چنین نیست که مسجد و حسینیه بدون
سخنرانی و برنامه باشد. شما نشد، دیگري؛ شما نشد، آقازادةیتان؛ آقازادةیتان نشد، شاگردتان؛ اگر او نشد، مداح اداره میکند.
مبادا خداي ناکرده این صحنه را خالی بگذارید. جابر توي کوچه، نابینا، در سنّ پیري این رسالت رسمی اوست از طرف پیغمبر
اکرم، علیه آلاف التحیۀ و الثناء؛ که به نوهام به باقر بگو که مهدي فرزند توست. این نشان دهندة اهمیت مسأله است. خوب آنوقت
بیاییم شأن این را با آن جشنهاي ساده پایین بیاوریم. ادباي ما سهمی دارند هنرمندان ما سهمی دارند، نویسندگان ما سهمی دارند.
آیا ما که داراي ولایت، امامت و عصمتیم حرف جهانی نزنیم. حرف جهانی را باید با فکر جهانشمول ارائه کرد. براي این وجود
مبارك، حضرت مهدي(ع) این چراغانیها خوب است؛ این جشنها بسیار خوب است، پخش شیرینیها بسیار خوب است، اما
خوبتر از همۀ اینها، معارف مهدویت است. وجود مبارك امام صادق(ع) به زراره فرمود: وظیفۀ شیعیان ما در عصر غیبت این است
که این دعا را بخوانند. اللّهمّ عرّفنی نفسک فإنّک إن لم تعرّفنی نفسک لم أعرف نبیک اللّهمّ عرّفنی رسولک فانّک إن لم تعرّفنی
را به ما یاد « برهان لِمْ » رسولک لم أعرف حجتّک. اللّهمّ عرّفنی حجّتک فإنّک ان لم تعرّفنی حجّتک ضللت عن دینی. این دعا
صفحه 15 از 67
میدهد. این دعا میگوید: غدیر حق است و سقیفه باطل. چرا؟ (چون) میگوید: خدایا، خودت را به من بشناس؛ اگر من موحد
ناب نباشم، خداشناس نباشم، پیغمبر شناس هم نیستم؛ زیرا پیغمبر خلیفۀ الله است. وقتی من مستخلفٌ عنه [کسی که پیامبر جانشین او
است] را نشناختم، خلیفه را نمیشناسم. خدایا توفیق بده من نبوت را، رسالت را، پیغمبر و پیغمبري را عمیقاً بشناسم؛ زیرا اگر من
پیغمبر را نشناسم، گرفتار سقیفه میشوم. امام، خلیفه و والی مردم نیست، و از طرف مردم وکیل نیست. مردم سالاري محض نیست
تا سقیفه، مسأله را حل کند. امام، جانشین پیغمبر است. اگر کسی مستخلفٌ عنه را نشناسد، گرفتار سقیفه میشود. خلیفه شناس
نیست. عرض میکنیم، خدایا پیغمبرت را به من بشناس براي اینکه من میخواهم بفهمم جانشین پیغمبر کیست؟ حجت من کسی
است که جاي پیغمبر بنشیند نه مردم به او رأي بدهند. این مسأله، برهان لِمْ است . این دعا نیست، این حکمت است. گفتهاند آنرا
بعداز نماز بخوان، توي نماز بخوان و در فرصتهاي مناسبی که داشتی بخوان. اگر میخواهی به غدیر برسی و از ویروس سقیفه
برهی، این دعا را بخوان. گاهی، شما، دعاي محض (میخوانید) اما گاهی در حکمت و کلام، برهان اقامه میکنید. این، برهان
است. امیدواریم این جریان نیمۀ شعبان، با جلال و شکوه علمی شما حوزویان و اساتید بنام دانشگاهها، که مفاخر ما هستند، با وضع
مناسبی اداره شود. آن کارهاي صورياش هم انشاءالله سامان بپذیرد. پینوشت ?: برگرفته از خطبههاي نماز جمعۀ شهر قم،
.18/6/84
بررسی گروههاي مذهبی غیرمتداول و نوظهور در جهان غرب- 1
براي جلوگیري از گرایش مردم تشنۀ حقیقت و معنویت در غرب، به دین اسلام، پس از جنگ جهانی دوم و به ویژه در ربع قرن
گذشته، نزدیک به 2500 گروه غیراصیل با عنوان گروههاي مذهبی در آمریکا و اروپا به وجود آمده است. 5 بیشتر این گروهها
تحت عنوان معنویت و رستگاري، پیروان خود را به انجام کارهاي مبتذل و غیراخلاقی، وادار ساختهاند و در حقیقت، در مسیر حفظ
به این « رنسانس » و امتداد اباحهگري و سکولاریسم، گام برداشته اشاره: جهان غرب از قرن 17 میلادي و حتی پیش از آن، از دورة
سو، در جهت غیردینی کردن نگاه و نگرش مردم و سست کردن علایق دینی در زندگی روزمرة آنان تلاش کرده است. غرب در
به طور کامل درصدد مخالفت با استیلاي دین برآمد. پس از جنگ (Individualism) « فردگرایی » و « اومانیسم » این دوران به نام
جهانی دوم و خصوصاً از دهۀ 1960 به این سو، گروههاي مذهبی غیرمتداول بسیاري، خارج از چهارچوب ادیان رایج، در غرب،
ایجاد شده است که هدف آنها سکولاریزه کردن دین میباشد؛ هرچند پایهگذاران این جنبشها خود را به عنوان معلمان روحانی و
دینی معرفی کردهاند. در این مقاله، نویسندة محترم به بررسی علل پیدایش، اعتقادات، و دیگر ویژگیهاي برجستۀ گروههاي فوق
پرداخته است که آنها را با هم میخوانیم. این گروهها را گاه، کشیشهایی که از یک کلیساي سنتی، گسسته و به دنبال ایجاد و
خاصی براي خودشان بودهاند، تأسیس نمودهاند. بروز این پدیده در غرب، تا حد زیادي، برخاسته از ترویج « ادیان » راهاندازي
مرموزات و کارهایی غریبه، همچون سحر و جادو بوده که از سوي کلیساهاي قدیمی نیز تحریم شده است و طی دهههاي اخیر
و (Celts) « سلتها » مجدداً رشد یافته است. طرفداران سحر و جادو در آمریکا و اروپا، ادیان پیش از مسیحیت اروپا، همچون
New Religious) « جنبشهاي جدید دینی » را ترویج میکنند. مروجان این آیینها، که به عنوان (Druids) « درویدها »
به خصوص در آمریکا، کانادا و اروپاي شمالی معروف شدهاند، با تضعیف ادیان سنتی در این کشورها نفوذ (Movements
میکنند. 1 در آمریکا و اروپا از این آیینهاي جدید با عنوان گروههاي مذهبی بیگانه و غیررایج یاد میکنند. تنها در انگلستان،
بعداز جنگ جهانی دوم تا سال 1987 بیش از 400 گروه از این نوع گروهها بهوجود آمده است که تعداد آنها در ایالات متحده،
بیش از انگلستان میباشد. 2 رهبران این گروهها ترویج میکنند که هیچ کتاب مقدسی، در جهان، ابدي نیست، و انسان این
شایستگی را دارد که دین جدیدي را خلق نماید. از نگاه آنها، روشهاي عقلی، مانع کشف و حصول حقایق دینی میباشد و
صفحه 16 از 67
رستگاري بشر، با کنارگذاردن روشهاي عقلی و پیروي مطلق از پایهگذاران این فرقهها حاصل خواهد گردید. این فرقههاي مذهبی
بر محور شخصیت رهبران و مؤسسان خود استوارند و از این رو بیشتر آنها با مرگ بنیانگذارانشان، محو و نابود میگردند. 3 اکثر
شود. بیشتر بنیانگذاران این گروهها از ایجاد « خدا » بنیانگذاران این گروهها ترویج میکنند که انسان با پیروي مطلق از آنان، میتواند
تحولات نهایی در هزارة سوم سخن میگویند و اینچنین تبلیغ میکنند که دنیا به پایان خود رسیده است و آنان منجی جامعۀ بشري
در آخرالزمان هستند و انسانیت با پیروي از آنها به رستگاري خواهد رسید. 4 علل پیدایش این گروهها امروزه، در غرب، نسبت به
گذشته، رویکرد به دین، رشد قابل توجهی یافته است و این اتفاق عمدتاً برخاسته از درهم شکستن و فرو ریختن بسیاري از
ایدئولوژيهاي ذهنی جهان غرب است که متأثر از تفکرات قرون 18 و 19 در اروپا، سربرداشته و جایگاه دین را در تمدن مدرن
غرب، گرفته بود. آن ایدئولوژيها به تدریج، رنگ باخت و خطر و قدرت تخریبیشان، به طرز بیسابقهاي هویدا گشت. امروزه در
که تحت شالودهشکنی و (Philosophical Modern Schools) جهان غرب، با برچیده شدن بساط مکاتب فلسفی مدرن
و منهدم ساختن همۀ ساختارهاي معنایی موجود از پیش، (Post-Modernism Deconstructionalism) پست مدرنیسم
مکتبهاي فلسفی جدید غرب را به پایان خود رسانده است. بیشتر فلاسفۀ معاصر غربی، معتقدند که دوران مشغلۀ فلسفی، به آن
معنایی که تاکنون در غرب، فهمیده میشد، پایان یافته و دیگر مکاتب فلسفۀ جدید نمیتوانند گرهی از کار غرب و انسانهاي تشنه
و نیازمند هدایت معنوي در آن سامان بگشایند. تمدن غرب، براي مردم جهان، تناقضات بیشماري را پدید آورده است که ایجاد
انواع بیعدالتیها در جوامع و تخریب محیطزیست از آن جمله است. زندگی، براي جوانان، در غرب، معناي خود را از دست داده
است و آنان را به بیراهۀ لذتهاي آنی جسمانی از طریق روابط غیرانسانی و یا استفادة مدام از مواد مخدر و یا خشونت و جنایت
کشانده است. از اینرو، پس از جنگ جهانی دوم، به ویژه، در ربع قرن گذشته، جنبشی آمریکایی و اروپایی، با هدف کسب
و رنسانس، با « تجدد » تجارت روحانی و معرفت دینی به وجود آمده است. قدرتهاي سکولار در جهان غرب که تاکنون، با عنوان
دین مبارزه میکردند و در همین راستا به ایجاد اومانیسم، لیبرالیسم و فردگرایی دست زدند، احساس خطر کردند که ساکنان غرب
براي رهایی خود به دین مبین اسلام گرایش پیدا میکنند، چرا که درون مسیحیت معنویتی وجود ندارد و مسیحیت در مقابل هجوم
گرایشهاي دنیاگرایانۀ سکولار عقبنشینی کرد. و حتی آموزههاي مسیحیت که اساس تلقی دینی آن را تشکیل میدهد، براثر
اصلاحات و نوسازي به وجود آمده در آن، به تدریج به آموزههایی غیردینی تبدیل شده است. براي جلوگیري از گرایش مردم
تشنۀ حقیقت و معنویت در غرب، به دین اسلام، پس از جنگ جهانی دوم و به ویژه در ربع قرن گذشته، نزدیک به 2500 گروه
غیراصیل با عنوان گروههاي مذهبی در آمریکا و اروپا به وجود آمده است. 5 بیشتر این گروهها تحت عنوان معنویت و رستگاري،
پیروان خود را به انجام کارهاي مبتذل و غیراخلاقی، وادار ساختهاند و در حقیقت، در مسیر حفظ و امتداد اباحهگري و سکولاریسم،
تبلیغاتی گسترده را در آمریکا و اروپا (Guru) « گورو » گام برداشتهاند. در همین راستا، در ربع قرن گذشته، افرادي از هند، به نام
پیروانی را به سوي خود جذب کردهاند. همچنین تعدادي از مرشدهاي « هندویسم » انجام دادهاند و تحت عنوان ترویج عرفان
نیز از کشورهاي اسلامی، به ترویج تعالیم افراطی صوفیانه در غرب پرداختهاند، که آنان نیز از سوي دولتها و رسانههاي « صوفیه »
گروهی آن مورد حمایت قرار گرفتهاند. قدرتهاي استعماري و استعمارگران جدید براي جلوگیري از نفوذ اسلام در جهان غرب،
از این گروهها بهره گرفتهاند، زیرا اسلام، امروز، سریعترین رشد را در میان سایر ادیان در جهان غرب، آفریقا و دیگر نقاط شناخته
شدة جهان دارد. همانطور که بیان شد، گروههاي مذهبی مذکور بنیانهاي اعتقادي و رفتاري خود را، به اشکال گوناگون از ادیان
یا (Mixpick) « میکس پیک » بزرگ اقتباس کردهاند و آنرا به شکل تحریف شدهاي، عرضه میدارند. به این گروهها در انگلیس
مختلط گفته میشود، که ویژگیهاي نسبیگرایی، هیچ انگاري، شالودهشکنی، فردگرایی، سکولاریسم و اباحیگري را، که حاکم
بر جوامع مدرن غرب میباشد، با پوششی از مسائل معنوي و عرفانی معرفی کرده و آنرا به عنوان معنویت فردگرا و یک مذهب
صفحه 17 از 67
خصوصی، عرضه میکنند. 6 طالعبینی، جادوگري، غیبگویی، ورزشهایی معنوي ارتباط با ارواح و موجودات سایر سیارات،
روشهاي درمانی و معالجۀ بیماريها با داروهاي طبیعی یا اعمال با مواد بلورین، کارکردهاي این گروههاي غیرمتداول مذهبی را
شکل میدهد. 7 این گروهها شماري از مؤسسات فرهنگی و تجاري را در جهان غرب تأسیس کرده، کتب و مجلات متعددي را
منتشر میکنند. بیشتر این گروهها با مرگ بنیانگذاران آنها منقرض میگردند و با گذشت زمان تضعیف و محو میشوند. تمامی
افعال و مناسک ظاهراً مذهبی آنها در جهان غرب توسط روانشناسان و جامعهشناسان برجسته و علماي مسیحیت شدیداً تکذیب و
هستند. (Fereemasons) 8« لژهاي فراماسونري » ابطال گردیده است.بیشتر رهبران این گروهها وابسته به تشکیلات فراماسونها
خدا مرده » : برطبق آمار، در جهان 33700 فراماسون وجود دارد. پیش از دهۀ 1980 فراماسونها این ایده را ترویج میکردند که
اما در ربع قرن گذشته و با آغاز جنبش احیاي دینی در سراسر جهان، فراماسونها، که با صهیونیستها و به خصوص با «. است
یا کابالا) رابطهاي نزدیک دارند، در راستاي اهداف گروههاي مذهبی مذکور، ) (Kabbaleh) « قباله » گروهی مرموز از آنها با نام
این ایده را تبلیغ میکنند که: پیروان این گروهها با اطاعت از رهبرانشان میتوانند خدا شوند. 9 عقاید این گروهها، درون خود،
داراي رموز و اسراري است، و آنان جوانان 18 تا 25 ساله را هدف تبلیغات سازمان یافتۀ خود قرار میدهند. ویژگیهاي برجستۀ این
گروهها چنانکه یاد شد، در یک ربع قرن گذشته، نزدیک به 2500 گروه از این گروههاي غیرمتداول به نام دین در ایالات متحدة
آمریکا و اروپا به سرعت به وجود آمدند. این گروهها تغییراتی اساسی در اعتقاداتشان به وجود آوردند تا خود را با فرهنگ حاکم
بر جامعۀ غربی کاملًا تطبیق نمایند. روش این گروهها آن است که اعضاي خود را که بیشتر از جوانان جذب مینمایند زیر نفوذ
گروه قرار میدهند. پس از جذب کامل اعضا، از آنان خواستار پول (Brain-Washing) روانی رهبر و شستوشوي مغزي
میشوند و حتی آنانرا به منظور جمعآوري اعانه (کمک) به استخدام خود درمیآورند. از آنجا که شمار اعضاي این گروهها
خیلی محدود است، میان آنها روابط و تعامل عاطفی به وجود میآید، و اکثراً وجود روابط نامشروع در بین اعضاي این گروهها
گزارش شده است. این گروهها با توزیع مجلات، کتب، نوارهاي سمعی و بصري و ایراد سخنرانی در هتلها و مراکز شهري از ایدة
خود که مسائل مادي و روانی را تشکیل میدهد با روشهاي متعدد درمانی ترویج میکنند. 10 گفتنی است این گروهها مسائل
روانی و درمانی را که با واقعیت قطعی علوم پزشکی و روانشناسی ناسازگار است، به عنوان حقیقت علمی القا میکنند، که نتایج
زیانبار و معکوسی براي اعضاي آنها در پیداشته است. 11 بیشتر این گروهها به باورهاي مذهبی تمدنهاي قدیم جهان، به ویژه
دوران فراعنۀ مصر توجه خاص دارند و در کشورهاي اروپا و آمریکا که کلیسا و مسیحیت در آنها تضعیف شده است، نفوذ
میکنند. 12 این گروههاي بیگانه فرهنگ حاکم بر جوامع غربی را منعکس مینمایند و بدینسبب نتوانستهاند حتی با تبلیغات
گستردة خود، تأثیري در جوامع غربی داشته باشند. 13 گروههاي مزبور به دلیل در اختیار نداشتن معیارهاي معین و به خاطر ویژگی
التقاطی آن همواره از درون خود تجزیه و شاخه شاخه میگردند. این گروهها فقط به خواهشهاي فردي توجه دارند و مسائل و
تحولات اجتماعی را کاملًا نفی میکنند. 14 پروفسور برایان ویلسون، استاد برجستۀ جامعهشناسی دانشگاه آکسفورد انگلستان، که
مطالعاتی گسترده دربارة گروههاي بیگانه دینی انجام داده است، این گروهها را مظهر فردگرایی، اصالت فایده و تضادهاي درونی
میداند. 15 پروفسور استیو بروس، استاد جامعهشناسی دانشگاه ابردین اسکاتلند بریتانیا، که آثاري دربارة سکولاریسم در جهان
غرب نوشته است، اظهار میدارد که این گروهها اعتقاداتی روشن و مشخص ندارند و در حاشیه جوامع غربی قرارگرفته، ابعاد
جوامع سکولار معاصر غربی را تأویل معنوي مینمایند. 16 بیشتر رهبران این گروهها قبلاً عضو یکی از این گروهها بودند. 17
بنیانگذاران و رهبران این گروهها بر پیروان خود تسلط و کنترل مطلق دارند و خود و پیروانشان را خیر مطلق و دیگران را گمراه و
مینامند و از اوایل دهۀ 1970 اکثر (Hippie) « هیپی » شر مطلق معرفی میکنند. 18 دهۀ 1960 در جوامع غربی را دهۀ اباحیگري و
اعضاي سابق هیپیها، که به دلیل اباحیگري و تضعیف روابط خانوادگی در جوامع غربی، از جامعه گسسته بودند، عضو این
صفحه 18 از 67
گروههاي نوظهور دینی شدند و با عضویت در این گروهها احساس عضویت در یک خانوادة مصنوعی را پیدا کردند. علاوه بر اینها
افرادي که مبتلا به شرابخواري و استفاده از مواد مخدر و سرخورده از زندگی خانوادگی و محصول خانوادههاي متلاشی شدة طلاق
هستند، نیز عضویت در این گروههاي غیرمتداول دینی را میپذیرند. 19 از ویژگیهاي این گروهها آن است که رهبرانشان این
عقیده را ترویج مینمایند که پیروان آنها از ارتکاب گناه و خلاف نباید در خود هیچگونه احساس حقارت و ندامت کنند و براي
جذب جوانان در ردهبندي تشکیلاتی گروههایشان از زنان بهرهمیگیرند. در جوامع غربی، زن در رسانههاي عمومی براي فروش
کالا به عنوان یک ابزار استفاده میشود و گروههاي غیرمتداول دینی هم براي جذب جوانان از وجود زن استفاده مینمایند. بعضی
میباشند، جذب میکنند. و پیروان « فمینیسم » از این گروهها که فقط جادوگري را ترویج میکنند اکثر زنانی را که طرفدارا نظریۀ
Spiritual) « فمینیسم معنوي » مینامند. آنان عمل جادوگري را براي زنان (witchcraft) « زنان جادوگر » این گروهها را
میخوانند، 20 و این عقیده توسط یک نویسندة انگلیسی به نام جرالد گارنر ( 1964 1884 م) در اواخر دهۀ 1940 (Feminism
ترویج گردید؛ وي یک فراماسون بود و در موضوع جادوگري دو کتاب با عنوان جادوگري امروز 21 و سایهها 22 را تألیف نمود.
را « باشگاه آتش جهنم » فراماسونها براي مبارزه با دین همیشه از خرافات به عنوان جنبههاي معنوي ترویج نمودهاند و در این زمینه
در قرن هیجدهم میلادي در سراسر انگلستان تاسیس کرده بودند که در آن، اعمال منافی عفت توسط اعضاي آن صورت
Hunt. Stephen. J, Alternative Religions, . میگرفت. 23 حیدر رضا ضابط پینوشت?: برگرفته از سایت نویسنده. 1
Alternative . 3 . 809 p.32. 2. Suthertand. stewart and others, the world’s Religion, pp.709
Cresswell. J, Wilson. B, .5 . 41 Hal. John, Apocalypse Observied, pp.31 .4 . 832 Religions, pp.732
New Religious Movements: Challenge and Response, p.61. 6. Wuthnow. R, Christianity in
لژ به محل تشکیل .Alternative Religions, pp.2,4,6,41,331. 8 .7 . 104 First Century, pp. 93 the twenty
Schuster. Simon, Malachi. Martin, the keys of this Blood, p.915. 10. . جلسات فرماسونري گفته میشود. 9
Alternative Religions, p.531. 11. Bruce.s, Cathedral to Cult, p.522. 12. Bainbridge. w, the
sociology of Religious Movements, p.193. 13. Barker. Eileen, New Religious Movements,
p.51. 14. Alternative Religions, p.41. 15. Wilson. Brayan, Contemporary Transformations of
Religion, p.69. 16. Catedral to Cults, p.54. 17. Alternative Religions, p.22. 18. Jbid, p.42. 19.
Christianity in the twenty-First Century, pp.93-104. 20. Alternative Religions, p.99. 21.
. 551Witchcraft to day. 22. Harun. Yahya, Global Freemasonry, pp. 161
مهدویت و غفلت تصویر
مهدي غلامحیدري جواد شمقدري، کارگردانی که او را با آثاري چون طوفان شن، آفتاب و زمین و ... میشناسیم، در فرازي از
آپوکالیپس و آرماگدون دو واژهاي است که در دودهۀ اخیر در سینماي هالیوود » : یک مقالۀ بلند به این مهم اشاره کرده و میگوید
بارها تکرار شده است. براساس بخشهایی از متن انجیل یوحنا و مکاشفات او و همچنین کتاب حزقیال نبی، بشر اکنون به دوران
یعنی آخرالزمان نزدیک شده است. مختصات و مشخصات این دوران براساس آیات این دو متن، مملو از ترس و « آپوکالیپس »
وحشت و مرگ و خونریزي و قتلعام بشري است. به روایت آنان نبرد نهایی نیروهاي خیر و شر در آرماگدون، که در فلسطین
اشغالی و شمال حیفاست، روي میدهد. از نشانههاي این نبرد، آغاز جنگ اتمی و کشته شدن میلیونها انسان غیریهودي و
غیرمسیحی است. در جایی اشاره میکند، از شدت خونریزي تا به زیرپاي اسبان، خون زمین را فرامیگیرد. پس از این نبرد
صفحه 19 از 67
هراسناك منجی ظهور میکند و حکومت هزارسالۀ مسیح آغاز میشود. پیشگوییها محل این نبرد سهمگین را منطقۀ خاورمیانه
وکشورهاي اسلامی، از نیل تا فرات، میدانند. بابل (عراق) اولین نقطه و آغاز این نبرد مذهبی است. آنچه امروز پس از تجاوز
امریکا و انگلیس به سرزمین عراق روي داده، در واقع، تلاش براي وقوع پیشگوییهاي کتاب مقدس است. سردمداران هالیوود،
سالها جرائت نمیکردند با صراحت این جزئیات را مطرح کنند؛ اما با این حال از اصل نبرد نهایی و شرایط هولناك آن غافل
نماندند. در بیشتر این فیلمها، امریکا و شهرهاي امریکا از سوي یک دشمن فرضی و خیالی به شدت مورد تهدید و هجوم قرار
واقعاً چه اتفاقی افتاده که در مقابل این خیل افکار سرطانی، «. میگیرند و سپس دنیا و تمدن بشري رو به نابودي و نیستی میرود
شک نباید » : هنرمندان ما کاري شایسته انجام ندادند. جواد هاشمی، بازیگر سینما و تلویزیون دربارة علت این کمتوجهی میگوید
کرد که کارکردن در این حوزه، ساده نیست. با توجه به حساسیتهایی که شاید برگرفته از احادیث و روایات شیعه باشد، کارکردن
در این زمینه سخت است. تقریباً میشود با اطمینان گفت نوشتۀ خیلی خوب و نویسندة توانایی که بتواند به موضوع مهدویت
البته این «. بپردازد، وجود ندارد و اگر هم نویسندهاي یافت شود، نمیتوان اطمینان داشت که کار کمنقصی در این زمینه ارائه کند
نکتۀ دور از ذهنی نیست. داریوش ارجمند، بازیگر سینما و تلویزیون که خیلیها او را با نقش مالک اشتر در سریال امام علی(ع) به
هنرمندان به افراد روشنفکر و صاحب ذوق و اندیشه در هر » : یاد میآورند، در مصاحبهاي به این نکات اشاره کرده و گفته است
جامعهاي معرفی شدهاند و افرادي هستند که تأثیر بسزایی بر مردان جامعۀ خود میگذارند. از همین رو توجه به نظر برخی از
هنرمندان بزرگ کشورمان در عرصه تئاتر، سینما و تلویزیون دربارة مسألۀ غیبت و انتظار و بیتوجهی به فقدان آثار هنري نسبت به
اما سعید «. این جنبۀ مهم از فرهنگ اعتقادي دینی ما میتواند ایدههاي جدیدي را در ذهنهاي خلاق و هنرمند شکوفا کند
رحمانی، نویسندة سریالهایی چون: رسم عاشقی، همراز و سایۀ آفتاب، علت کمکاري هنرمندان سینما و تلویزیون را در این
دلیلش این است که وقتی موضوع از لحاظ مذهبی خاص میشود، متولی آن دیگر » : خصوص، در چیزهاي دیگري چستجو میکند
تنها هنرمند نیست، بلکه مشاور مذهبی هم هست. در آن صورت است که مشکل به مشاور مذهبی و هنرمند عرصۀ درام مربوط
میشود و از آنجا که معمولًا در این موارد هیچ تعامل سازندهاي برقرار نمیشود، نتیجهگیري دلخواه نیز به دست نمیآید. کارشناس
مذهبی میگوید، این عرصه، عرصۀ مطلقی است و هنرمند درام هم معتقد است که با مطلقها نمیشود قصه گفت و مخاطب را
جذب کرد. به نظرم اگر این تعامل دوسویه برقرار شود، هم میشود یک اثر خلاق ساخت که با اصول مذهبی در تعارض نباشد و
حمید بهمنی، کارگردانی که از او ریشه در زمان، شهر آفتاب و دولت عشق را دیدهایم به «. هم در آن قوانین درام سازگار باشد
در مملکت امام زمان(عج) نام امام زمان را میبریم، نانش را میخوریم، زیر » : موضوع از منظر دیگري نگاه میکند. او میگوید
سایهاش هستیم، اما هیچ نشانی از او در جماعت فیلمساز ما وجود ندارد؛ چه در تلویزیون، چه در سینما. این نشان میدهد در جامع،
کوچک بصري ما، امام زمانمان چقدر مظلوم است. به همین دلیل وجود مقدس آقا امام زمان در تأثیرات هنري ما متبلور نشده است
حسین مختاري، کارگردان مجموعۀ «. و شناخت ایشان نزد هنرمندان پیش از این که قلبی و ایمانی باشد، سطحی و ظاهري است
براي اینکه مدیران حوزههاي تصویري به این مقولۀ بسیار مهم کمتوجهی نشان » : نیستان نیز دربارة علت این کمکاري میگوید
میدهند و سراغ کارهایی میروند که بیشتر عامهپسند است، در حالیکه مکتب تشیع و انتظار مهدي موعود(ع) میتواند بستر
«. مناسبی براي همۀ برنامهسازان و فیلمسازانی باشد که به حقیقت دریافتهاند ظهور او جهان بحران زده را به ساحل امن نجات برساند
اما آیا واقعاً راه تولید اثري با موضوع آقا امام زمان(عج) در سینما و تلویزیون پیداست؟ داریوش ارجمند، در این باره میگوید:
هنرمندان ما نمیدانند از چه راهی میتوانند درباره یک شخصیت غایب اما بزرگوار که دریا دریا معنویت و عظمت دارد، فیلم »
بسازند. شما ببینید در ادبیات که جوهرة آن کلمه است چقدر آثار عمیق و تأثیرگذاري با موضوع آقا امام زمان(عج) وجود دارد،
با وجود این در پارهاي از آثار، رگههایی از حضور آن «. همینطور در نقاشی؛ اما در تئاتر، سینما و تلویزیون راه را هنوز نیافتهایم
صفحه 20 از 67
یگانۀ دوران را میشود، دید. در آثاري چون: وعدة دیدار، (ساختۀ جمال شورجه)، اینجا چراغی روشن است (ساختۀ رضا
میرکریمی) و البته اثري که این حضور در آن کمی گسترده دیده میشود یعنی، قدمگاه (ساختۀ محمد مهدي عسگرپور) که خیلی
خوب توانست با یک داستان امروزي، پیوندي قابل قبول را با آنچه از آن سخن گفتیم برقرار کند. جواد هاشمی دربارة ارائۀ
ما متأسفانه تحقیقات کافی و وافی حول محور زندگی امام زمان(ع) نداریم که بشود آن را » : راهکاري دز این زمینه میگوید
دستمایۀ ساخت و تولید آثار قوي و کمنقص کنیم. راهکاري که پیشنهاد میکنم این است که بزرگان حوزة علم و دین بیایند و
هاشمی البته «. کتابها و منابع تحقیقاتی با این موضوع براي ایجاد بستري که بتوانیم کارهاي تصویري در خوري بسازیم ارائه کنند
فکر میکنم هنرمندان ما ترس دارند که وارد این حیطه بشوند در » : در ادامه، به یک نکتۀ مهم دیگر هم اشاره میکند و میگوید
حالیکه لزومی ندارد کسی بترسد. هنرمندان متعهد ما باید دربارة مهمترین موضوع عصر حاضر یعنی وجود مقدس حضرت
این همان موضوعی است که مهدي عظیمی، مدیر اسبق گروه تلویزیونی بسیج نیز به آن «. صاحبالامر، صاحب دیدگاه و اثر باشند
یکی از کارهاي بسیار برجسته که ضرورت دارد اندیشمندان و هنرمندان مسلمان و بهویژه شیعیان به آن اهتمام ویژه » : اشاره دارد
داشته باشند، مسئلۀ امام زمان(عج) است. ما در دورة دفاع مقدس افراد بسیاري را داشتیم که وقتی در کوران حوادث جنگ قرار
میگرفتند، به آن حضرت اقتدا میکردند و به اشکال گوناگون با آن حضرت در ارتباط بودند. متأسفانه به خاطر افراط و تفریطی
که همیشه با آن مواجهیم به این گونه مسائل آنگونه که باید پرداخته نشد. با این استدلال که خداي ناکرده امکان سوءاستفادههاي
افراد را بگیریم. در سینماي ما، امام زمان(عج)، مسئلۀ معجزه و شفا و اصولًا تمام آن چیزهایی که با معنویات سر و کار دارند، غایب
وقتی تعامل خوب و سازنده وجود داشته باشد میشود در تمام » : سعید رحمانی، بهترین راهکار را تعامل میداند و میگوید «. است
عرصههاي مذهبی آثار جذاب و مقبول عرضه کرد و این تعامل انرژي میخواهد، وقت میخواهد، حوصله میخواهد، سعۀصدر
را به « یلداي قدر » میخواهد که باز هم باید گفت متأسفانه این اتفاق تا حالا نیفتاده است. رحمانی سالها پیش نویسندگی سریال
عهده داشته است که در آن کنار روایت زندگی یک جانباز، به مسئلۀ انتظار نیز اشاره کرده بود؛ سریالی که برگزیده سال امام
علی(ع) شد، اما به دلیل پخش نامناسب مهجور ماند. حمید بهمنی، بهترین راه رسیدن به نتیجۀ مورد نظر را درك معانی و معنویت
محضر ایشان میداند و میگوید: چگونه است که وقتی میخواهیم فرهنگی یا هنري را خوب درك کنیم میبایست حواشی یا علوم
مربوط به آن هنر را اول درك و بعد به آن شناخت پیدا کنیم. به همین دلیل براي شناخت ولی امرمان باید به خودمان زحمت
تحقیق و جستجو بدهیم؛ چرا که دریافت براي شناخت این گوهر یکدانه تنها از راه زبانی و ظاهري میسر نمیشود، بلکه این علاقه
باید درونی و ذاتی باشد. با اینهمه چنان که آمده، ساخت آثاري با موضوع یاد شده تا چه اندازه میتواند سخت و ناممکن به نظر
آید. همین که بحثی دربارة لزوم ساخت چنین آثاري در میان فرهیختگان درگیرد، به خودي خود میتواند جرقهاي باشد براي
شروع یک حرکت تازه، خوشایند است و لازم تقدیر. مهم این است که همه تلاش کنند آنچه را که درستتر است و غاییتر، به
.23/6/ کارگاه عمل آورند تا نتیجه و محصول بیش از پیش به شایستگی و مقبولیت نزدیک باشد. پینوشت ?: جامجم، 84
رابطه شب قدر با حجت زمان و امام عصر(عج)
همین محدث مورد وثوق از حضرت امام باقر(ع) نقل کرده، که وقتی از حضرتش پرسیدند: آیا شما میدانید که لیلۀ القدر کدام
شب است؟ حضرت فرمودند: چگونه ندانیم، و حال آنکه در شب قدر فرشتگان برگرد ما طواف میکنند. 3 خداوند متعال در
چهارمین آیۀ سورة مبارکۀ قدر میفرماید: تنزّل الملائکۀ و الرّوح فیها بإذن ربهّم من کلّ أمرٍ. فرشتگان و روح، در آن شب به دستور
دارد، و در آیات « لیلۀالقدر » دلالت بر تکرار و بقاء « تنّزل » پروردگارشان با هر فرمانی (براي تقدیر هرکاري) فرود آیند. فعل مضارع
سوم و چهارم سورة دخان نیز: فیها یفرَق کلّ أمرٍ حکیم. 1 در آن شب، هر فرمانی، برحسب حکمت صادر میشود. دلالت بر تجدد
صفحه 21 از 67
اگر دلالت بر پذیرش یا تکلف یا هر دو مینماید. ظاهر این فعلها، خبر از تفریق و تنزل « تفعّل » و دوام دارد. زیرا هیأت نحوي باب
امر در لیلۀالقدرهاي آینده میدهد. این امر که در زمان رسول خدا(ص) به آن حضرت نازل میشدهاست، در هر شب قدر، باید بر
کسی نازل و تبیین و تحکیم یا کشف شود که به افق نبوت نزدیک و پیوسته باشد. قبول اصل وصایت رسول اکرم(ص) و امامت،
ناشی از این معنی و مبتنی بر همین اساس است. هنگامی که کسی قرآن را به عنوان کلام خدا پذیرفت به این معنی که همۀ سورهها
و آیات آن را پذیرفته است و یک مسلمان واقعی هم کسی است که تسلیم همۀ آیات قرآن باشد، پس هر مسلمانی الزاماً باید سورة
قدر، و از آن سوره شب قدر، و استمرار آن را تا قیامت بپذیرد و لازمۀ پذیرفتن آن، آیۀ (تنزّل الملائکۀ...) که هر فرد با ایمانی
ناگزیر از قبول آن است، این است که بپذیرد که در شب قدر فرشتهها و روح از جانب پروردگار با هر امري فرود میآیند و این امر
یک متولی و ولی میخواهد که متولی و ولی آن امر باشد. اینکه خداوند در آیات سوم و چهارم سوره دخان میفرماید: در آن
شب هر فرمانی، برحسب حکمت صادر میشود؛ فرمانی از جانب ما، و ما همواره فرستندة آن بودهایم. دلالت بر تکرار و تجدید
فرق و ارسال در آن شب دارد و به این معنا که آن شب، فرشتگان و روح، در هر سال، دائماً نازل میشوند؛ پس باید به طور مدام
این امر باشد که به سوي او نازل و ارسال گردند که او همان ولی جهان و جهانیان خواهد بود؛ و هم اوست « ولی » شخصی به عنوان
که اطاعتش بر همگان واجب است. به همین سبب، هرکس ادعا کرد که من ولی امر هستم، باید ثابت کند که این امر توسط
فرشتگان و رو ح بر او نازل شده و میشوند، و چون هیچ کس جز پیامبر و اوصیاء معصومینش(ع) نمیتوانند مدعی این امر باشند و
اساساً هم نیستند، باید از اوصیاء و پیامبر همواره کسی باشد که در شب قدر توسط روح و فرشتگان از جانب یزدان هر امري بر او
نازل شود. آیۀ مورد بحث، یکی از مستدلترین آیات قرآن کریم بر ضرورت وجود همیشگی یک ولی امر از جانب خداست که
امین بر حفظ و اجزاء و اداء امرالهی باشد، و آن همان امام معصوم(ع) است. و هرکس نزول پیوستۀ فرشتگان و روح را در شب قدر
بپذیرد که اگر به قرآن ایمان دارد باید بپذیرد، ناگزیر باید ولی امر را هم بپذیرد وگرنه کافر به بعضی از آیات قرآن خواهد بود، که
در آن صورت چنین کسی بنابر بیان خود قرآن کریم کافر واقعی است. چنان که خداوند در آیات 150 و 151 سورة نساء
میفرماید: إنّ الّذین یکفرون بالله و رسله و یریدون ان یفرّقوا بین الله و رسله و یقولون نؤمن ببعض و نکفر ببعض و یریدون أن
یتّخذوا بین ذلک سبیلًا ?أولئک هم الکافرون حقّاً و أعتدنا للکافرین عذاباً مهینا. کسانی که به خدا و پیامبران خدا کافر شدهاند و
میخواهند بین خدا و رسولانش جدایی اندازند و میگویند به برخی ایمان میآوریم و به بعضی کافر میشویم و میخواهند در این
میان (بینابین) اتخاذ کنند، اینان حقا کافرند و ما براي کفرکیشان عذاب خوارکنندهاي مهیا کردهایم. و میبینید که خداوند، کسانی
را که پارهاي از آیات خدا را بپذیرند و برخی را نپذیرند، کافر حقیقی میداند. بنابراین مؤمن حقیقی کسی است که هم استمرار
لیلۀالقدر را تا قیامت پذیرا باشد و هم وجود حجت زمان و ولی امر، و امام معصومی که امر الهی را دریافت میکند و امین بر آن در
جهت پاسداري، بهکار بستن و اداء باشد، قبول کند؛ یعنی همان بزرگواري که در زمان وجود مقدس بقیۀالله الاعظم حضرت
مهدي(عج) میباشد و به همین سبب پیامبر خاتم(ص) بنابر آنچه شیعه و سنی از آن حضرت نقل کردهاند، فرمودند: من أنکر
المهدي فقد کفر. 2 کسی که وجود مهدي را انکار کند، رهسپار دیار کفر شده است. و در کتب شیعه، از این قبیل احادیث فراوان
است، و از آن جمله، از امام صادق(ع) و آن حضرت از پدر ارجمندشان و از آن طریق از جد عالیقدرشان و از پیامبر اکرم(ص) نقل
شده که فرمودهاند: القائم من ولدي اسمه إسمی و کنیته کنیتی و شمائله شمائلی و سنّته سنتی یقیم النّاس علی ملتّی و شریعتی و
یدعوهم إلی کتاب الله عزّوجلّ، من أطاعه أطاعنی و من عصاه عصانی، و من أنکره فی غیبته فقد أنکرنی، و من کذبه فقد کذّبنی، و
من صدّقه فقد صدّقنی، إلی الله اشکو المکذّبین لی فی أمره، و الجاهدین لقولی و المضلّین لأمتّی عن طریقته و سیعلم الذین ظلموا
و سیماي او سیماي من و سنت « ابوالقاسم » و کنیۀ او، کنیه من « محمد » ايّ منقلبٍ ینقلبون. 1 قائم از فرزندان من است اسم او اسم من
او سنت من است، دین و آیین و ملت و شریعت مرا در بین مردم برپا میدارد و آنان را به کتاب خداي عزوجل فرامیخواند. کسی
صفحه 22 از 67
که او را طاعت کند، مرا پیروي کرده و کسی که او را نافرمانی کند، مرا نافرمانی کرده است و کسی که او را در دوران غیبتش
انکار کند، تحقیقاً مرا انکار کرده و کسی که او را تکذیب کند هر آینه مرا تکذیب کرده و کسی که او را تصدیق کند، هر آینه مرا
تصدیق کرده است. از آنها که مرا دربارة او تکذیب کرده و گفتار مرا در شأن او انکار میکنند و امت مرا از راه او گمراه
میسازند، به خدا شکایت میبرم. بهزودي آنها که ستم کردند و میدانند که بازگشتشان به کجا است و سرنوشتشان چگونه است
(و چگونه در دگرگونیها مجازات ستمگريهاي خود را در دنیا و آخرت خواهند دید). در این حدیث شریف انکار و تکذیب امام
عصر، اروحنا فداه، انکار و تکذیب پیامبر به حساب آمده است، و در نتیجه همۀ پیامبران را انکار کرده، که همان رهسپاري به وادي
کفر خواهد بود. علی بن ابراهیم قمی در تفسیري دربارة نزول فرشتگان و روح، در شب قدر میگوید: فرشتگان و روح القدس، در
شب قدر، بر امام زمان(ع) نازل میشوند و آنچه را از مقدرات سالانۀ بشر، نوشتهاند، به او تقدیم میدارند. و همین محدث مورد
وثوق از حضرت امام باقر(ع) نقل کرده، که وقتی از حضرتش پرسیدند: آیا شما میدانید که لیلۀ القدر کدام شب است؟ حضرت
فرمودند: چگونه ندانیم، و حال آنکه در شب قدر فرشتگان برگرد ما طواف میکنند. 3 حضرت امام سجاد(ع)، در این باره،
میفرمایند: همانا سال به سال در شب قدر تفسیر و بیان کارها، بر ولی امر (امام زمان(ع)) فرود میآید. و نیز آن حضرت(ع)
با مخالفین امامت ائمه معصومین(ع) مخاصمه و مباحثه (و اتمام حجت) « انا انزلناه فی لیلۀ القدر » فرمودهاند: اي گروه شیعه، با سورة
کنید تا کامیاب و پیروز شوید، به خدا که آن سوره، پس از پیغمبر اکرم(ص) حجت خداي تبارك و تعالی است بر مردم، و آن
حم و الکتاب المبین؛ انا انزلناه فی لیلۀ مبارکۀ اناکنا » سوره آقاي دین شماست و نهایت دانش و آگاهی ماست. اي گروه شیعه، با
مخاصمه و مناظره کنید، زیرا این آیات مخصوص والیان امر امامت بعداز پیامبر اکرم(ص) است. همچنین از رسول اکرم « منذرین
(ص) نقل شده است، که به اصحابشان فرمودهاند: به شب قدر ایمان بیاورید، زیرا آن شب براي علی بن ابیطالب(ع) و یازده نفر از
فرزندان او پس از من خواهد بود. از آنچه که نگارش یافت، استفاده میشود که شب قدر تا قیامت باقی است و در هر شب قدر هم
ولی امر و صاحب امري هست که آن امر را دریافت دارد، که در زمان ما صاحب آن امر صاحب بزرگوار ما حضرت حجۀ بن
الحسن المهدي، ارواحنا فدا، است و براي آنکه بهتر بدانیم که لیلۀالقدر بیانگر مقام شامخ ولایت اهل بیت(ع) و امامت آنان تا روز
رستاخیز میباشد. حدیثی را هم که در بخش فضیلتهاي حضرت فاطمۀ زهرا(س) است، ملاحظه میکنیم که در آن به طور کنایه
از آن بانوي عظیم القدر تعبیر به لیلۀالقدر شده است و آن در تفسیر فرات بن ابراهیم از حضرت صادق(ع) نقل شده که فرمودهاند:
خداست، پس کسی که فاطمه(س) را آنگونه که باید، بشناسد، « قدر » فاطمه و « شب قدر » ،« ما قرآن را در شب قدر فرو فرستادیم »
شب قدر را درك کرده است. و این اشاره به مقام ولایت آن بانوي معصوم (س) نیز دارد. و از طرفی، همانگونه که در شب قدر
امر حق بر امام به حق فرود میآید، نزولگاه نور پاك امامان معصوم(ع) نیز وجود مقدس فاطمۀ زهرا(س) است؛ که حقیقتاً هرکس
آن بانو را شناخت و به عظمت مقام فرزندان معصومش و همسر مظلوم و معصومش پیبرد، شب قدر را درك کرده است. علیاکبر
رضوانی ماهنامه موعود شماره 57 پینوشتها?: برگرفته از: تحقیقی دربارة لیلۀالقدر و رابطۀ آن با امام عصر، ارواحنافداه، صص
2. علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج 51 ، ص 51 ؛ منتخب الاثر فصل 10 ، ب 1، جز . 149 132 ، با تلخیص. 1. سورة دخان ( 44 )، آیۀ 4
4. امراء هستی، ص 190 ؛ تفسیر . 3. علامه مجلسی، همان، ج 51 ، ص 73 ؛ منتخب الاثر فصل 2، ب 3، ح 4 ، ص 183 . 1 ، ص 492
. القمی، ص 731 ؛ علامه مجلسی، همان، ج 97 ، ص 14 ، جز 23
آنان که خاك